جدول جو
جدول جو

معنی ساق منجه - جستجوی لغت در جدول جو

ساق منجه
(قِ مَ جِ)
منجه چارپای که در هندوستان بر آن دراز کشند و آن را پلنگ نیز گویند. و این هر دو لفظ هندی الاصل اند زیرا که در ایران و توران نبود و بعضی گویند که در حالا بعض جاها رواج یافته. و لفظ منجه هندی پنجابی است، و ساق منجه عبارت است از دو چوب کلان از چهار چوب آن. (آنندراج از بهار عجم) :
شودبه هند چو خراط چرخ بر سرکار
ز چوب خشک تنم ساق منجه میخواهد.
ملاطغرا (از آنندراج) (بهارعجم).
رجوع به ساق شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِ زَ / زِ)
ساقۀ چکمه. (فرهنگ ولف) :
همیشه بیک ساق موزه درون
یکی خنجری داشتی آبگون.
فردوسی.
حلقوم جوالقی چو ساق موزه ست
و آن معده کافرش چوخم غوزه ست.
عسجدی.
بوالقاسم دست به ساق موزه فروکرد و نامه ای برآورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 369). چاوشان و مقرعه زنان تازیانه بر ساق موزه زدند. (سمک عیار ج 1 ص 39)
لغت نامه دهخدا
روستایی از دهستان عشرستاق هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی